برای خودم و خواهرم و مامانم پالتو دوختم برای یکی که دوسش دارم ولی همیشه یه عالم مهربونی ازش طلبکار بودم هم یه لباس دوختم یه ماشین نمدی با آقا حسین دوختیم از یه بنده خدایی هم که از اونم همیشه طلبکار بودم و متهم میکردم به تبعیض بین من و خواهرم، عذرخواهی کردم. به یه عزیز دیگه ای هم که همیشه  بهش کم توجهی میکردم زنگ زدم و بهش گفتم خیلی برام عزیزه.

 

راهی یادگرفته زندگی خیلی کوتاهه

میشه خوب گذروندش

راهی این مدت چکارا کردی؟

یه ,هم ,طلبکار ,خیلی ,میکردم ,راهی ,طلبکار بودم ,هم که ,که همیشه ,ای هم ,دیگه ای

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تسلارو فضایی دلنشین برای با هم بودن Cleopatra یادداشت های روزانه نِوِشت سراش وب‌نوشت‌های امیرحسین معیری جنگل سیاه بلاگ سیر و سفر